به ابتدا و انتهای طیف وسیع عناوین تجاری نظری بیندازید: نامهای تجاریای هستند که اسم آنها به گوش هیچکس نخوردهاند و نامهایی هم هستند که همه آنها را میشناسند. به نظر میرسد که میزان شناختهشدگی نامهای تجاری در طیفی به شکل استکان کمر باریک خلاصه میشود. اکثر نامهای تجاری یا در ابتدا یا در انتهای طیف قرار میگیرند و گویی کمر استکان همیشه خالی است. تقریباً همه غذای مکزیکی تاکوبل را میشناسند. ولی هیچکس با اوت پست دات کام آشنا نیست. همه میدانند که افغانستان کجاست، ولی کمتر کسی میداند ترکمنستان کجاست. سعی کنید اسم یک کشور یا عنوان تجاری را که کمابیش شناختهشده است را به خاطر بیاورید؛ خیلی آسان نیست. شما یا یک نام را میشناسید یا نمیشناسید. آژانسهای تبلیغاتی معمولاً در مورد نامهای تجاری غیر معروف، از آگهیهای تبلیغاتیای که بهمنظور جلبتوجه طراحی میشود، استفاده میکنند. اعتقاد و روش آنها این است که ما اول باید در ذهن مخاطب به وجود این محصول آگاهی و شناخت به وجود آوریم و بعد سعی کنید که مزایای محصول یا خدمت ارائهشده را به آنها اطلاع دهیم. ولی اگر شما تابهحال اسم آن شرکت به گوشتان نخورده باشد، چقدر احتمال دارد که به پیام آن توجه نشان دهید؟ شما موشهای صحرایی را به یاد دارید؛ ولی خود اوت پست دات کام را نه. (اگر شب گذشته در یک مراسم جورج بوش را از نزدیک دیده باشید، احتمالاً تا آخر عمر آن مراسم را به یاد خواهید داشت؛ ولی اگر در همان مراسم جورج برک را دیده باشید، احتمالاً بهآسانی او را از یاد خواهید برد.)
تماشا کردن تلویزیون هم دقیقاً همینگونه است. آن نامها و عناوین تجاری که از قبل میشناختید، در خاطرتان خواهد ماند، ولی نام تجاری را که نمیشناسید فراموش خواهید کرد. شما حتی سعی نمیکنید این نامهای ناشناس را از برکنید.
این موضوع خیلی مأیوسکننده است. یکی از معروفترین مدیران اجرایی تبلیغات، زمانی در مورد آژانس تبلیغاتی نو پای ما گفت :” اگر تابهحال اسمی از آنها نشنیدهام، پس حتماً کارشان خوب نیست.” شما یا شناختهشده و معروفید یا نه. حد وسط وجود ندارد. خوب حالا چگونه میخواهید خود را از انتهای طیف به ابتدای آن برسانید؟
ادامه مقاله را در پست بعدی به آن میپردازیم…