demo-attachment-709-nikita-kachanovsky-g-YiX8ynmnY-unsplash-e1584533335647

سایت های تجاری اینترنتی

پتز دات کام یک سایت اینترنتی بود که وسایل مورد نیاز سگ و گربه و سایر حیوانات خانگی را به دارندگان آن می فروخت. این سایت روابط عمومی چندان قوی نداشت ، پس به طور طبیعی از جامعه تبلیغات کمک گرفت.
پتز دات کام یک مدیربازاریابی ره که قبلاً در شرکت معظم پروکتر اند گمبل کار می کرد، به استخدام خود درآورد و با یک آژانس تبلیغاتی که شهرت زیادی در تبلیغات خلاقانه داشت، قرارداد بست.
این آژانس بر اساس پیشینه خلاقش، عروسکی از جوراب آفرید که مجله عصر تبلیغات آن را این گونه توصیف کرد:” اولین شخصیت مشهور و مناسب تبلیغاتی ای که در سرزمین سایت های اینترنتی به وجود آمده است.”

 

عروسک جورابی یک موفقیت بزرگ بود. جایزه های بزرگی برد و مورد توجه بسیاری از مشتریان، رسانه ها، نشریات تجاری و متخصصان بازار قرار گرفت.
عروسک جورابی در مراسم روز عید شکرگزاری که در فروشگاه می سیز برگزار شد، شرکت داشت. در کانال تلویزیونی سی ان ان و برنامه تلویزیونی صبح بخیر امریکا ظاهر شد و از او در نشریات تفریحی اینترتینمنت ویکلی و پی پل نام برده شد. حتی اخیراً یک تاجر اهل سان فرانسیسکو در حراج، عروسک جورابی اصلی را به مبلغ ۲۰/۱۰۰ دلار خریداری نمود.
در این قصه رویایی تنها چیزی که جایش خالی ماند، فروش بود. در مدت زمانی کمتر از شش ماه سایت پتز دات کام سه برابر بیش از درامد ۲۲ میلیون دلاری اش، برای بازاریابی و تبلیغات خرج کرد. با این رکورد سقوط مالی، زمان زیادی طول نکشید که ثتز دات کام به مرحله ورشکستگی رسید.
ولی آنچه در این میان به قوت خود باقی ماند، ایمان و اعتقاد راسخ گردانندگان نسبت به تبلیغات بود. رئیس آژانس تبلیغاتی ای که برای پتز دات کام کار می کرد، چنین اظهارنظر کرد: ” شیوه های بازرگانی، شرایط بازار و بورس نزدک Nasdaq و وی سی ها تحت کنترل من نبودند، ورشکستگی پتز دان کام ربطی به موفقیت یا عدم موفقیت تبلیغات آن نداشت. آژانس های تبلیغاتی برای این به کار گرفته می شوند که نام ها و عناوین تجاری را بیافرینند. ما این کار را به بهترین نحو انجام دادیم.”
ما این کار را به بهترین نحو انجام دادیم؟ ما یک نام تجاری موفق به وجود آوردیم؟ اصلاً مفهوم نام تجاری چیست؟ مدیر خلاق ترین آژانس تبلیغاتی دنیا گویا تفاوت تبلیغات و محصول را نمی داند و آن دو را باهم اشتباه می گیرد. عروسک جورابی، نام تجاری نیست اگر بود، کار وب سایت، فروش عروسک جورابی بود نه چیز دیگر.) بلکه نام تجاری، خود پتز دات کام است.
نام تجاری یعنی عنوانی که در ذهن مخاطب تاثیر مثبت به جای بگذارد و با یک مفهوم مثبت همراه باشد. نام ولوو یادأور ایمنی است. و بی ام و یعنی نهایت در رانندگی؛ ولی پتز دات کام چه مفهومی را به ذهن مخاطب منتقل می کرد؟ یک نام تجاری که نتواند در ذهن مخاطبش مفهوم مثبتی به وجود آورد، یعنی نام تجاری ای که قادر نیست انگیزه خرید در مشتریان ایجاد کند.
جدای از این موضوع، برای بسیاری از دارندگان حیوانات خانگی، چندان روشن نبود که عروسک جورابی، شخصیت تبلیغاتی پتز دات کام است، یا پتستور دات کام و یا پتوپیا دات کام.
چرا من به عنوان خریدار باید وسایل موردنیاز حیوان خانگی ام را از طریق پتز دات کام تهیه کنم؟ یک شرکت موفق باید بتواند ابتدا جواب این سوال را بدهد و بعد سعی کند که این جواب در ذهن مشتری نهادینه شود. کار اسانی نیست و کاری هم نیست که تبلیغات از عهده اش برآمده باشد. جوابی که آژانس تبلیغاتی به این سوال می داد این بود : شما باید از پتز دات کام خرید کنید، چون “حیوانات خانگی قادر به رانندگی نیستند.” البته مسخره است، ولی این شیوه کار تبلیغاتی خلاقانه است.
demo-attachment-703-jakob-owens-gRkSYe-JYi0-unsplash-e1584533052930

یک نام باقدرت در ذهن مردم جاگیر می شود

امازون همیشه می‌تواند به‌طرف حرفه اصلی‌اش عقب‌گرد کند، اما شرکت‌های دیگر دارای امنیتی که یک حرفه مادر به وجود می‌آورد نیستند. سه مثال اخیر را در نظر بگیرید: پولاروید، زیراکس، کداک.

هر سه این نام‌های تجاری با رسته کاری مرتبط هستند که دوران شکوفایی‌شان سپری‌شده است. پولاروید یا عکس فوری. زیراکس یا فتوکپی روی کاغذ سفید و کمک به فیلم عکاسی. هر سه این شرکت‌ها تلاش می‌کنند همان کاری را انجام دهند که آمازون سعی در انجام آن دارد: گسترش نام تجاری برای در برگرفتن خطاهای دیگر تولید.

تاریخ نشان داده است که این راه‌حل مؤثر نیست. هرقدر نام تجاری معروف‌تر باشد تغییر برداشت ذهنی که با شنیدن آن در ذهن وجود آید دشوارتر است.

نام شرکت وسترن یونیون یادآور تلگراف است. ولی بازار این وسیله ارتباطی امروز مرده است. پس وسترن سعی کرد واحد تجارت تلفن راه دور شود. بااینکه وسترن به نسبت اسپرینت یا ام سی ای شناخته‌شده‌ترین بود، ولی هرگز نتوانست جای خود را بین اپراتورهای تلفن راه دور باز کند. پس از ۶۰۰ میلیون دلار ضرر مالی وسترن حرفه‌ای تلفن خود را تعطیل کرد و به حرفه‌ای جابجایی پول که قبلاً هم انجام می‌داد عقب‌گرد کرد.

در ساخت یک نام تجاری راه‌حل دوم وجود ندارد. هنگامی‌که یک نام باقدرت در ذهن مردم جاگیر شود تغییر برداشت ذهنی مردم نسبت به آن بسیار سخت است. شرکتی که صاحب یکی از این نام‌های تجاری قوی است، چه باید بکند؟ نام تجاری دوم ارائه دهد.

برای شرکت‌هایی مانند پولاروید، زیراکس و کداک، که  مدت‌ها در شاهراه تک برندی جلو رفته‌اند، خیلی دیر است که بخواهند نام تجاری دومی عرضه کنند ولی این شانس هنوز برای آمازون وجود دارد.  آمازونیک شرکت جوان است و هنوز قدرت شرکت‌های قدیمی‌تر مثل پولاروید ، زیراکس و کداک در اذهان تثبیت نشده است.

demo-attachment-702-nikita-katsevich-QXDJGPZTwxs-unsplash-e1584533063531

پیمودن طیف عناوین تجاری

به ابتدا و انتهای طیف وسیع عناوین تجاری نظری بیندازید: نام‌های تجاری‌ای هستند که اسم آن‌ها به گوش هیچ‌کس نخورده‌اند و نام‌هایی هم هستند که همه آن‌ها را می‌شناسند. به نظر می‌رسد که میزان شناخته‌شدگی نام‌های تجاری در طیفی به شکل استکان کمر باریک خلاصه می‌شود. اکثر نام‌های تجاری یا در ابتدا یا در انتهای طیف قرار می‌گیرند و گویی کمر استکان همیشه خالی است. تقریباً همه غذای مکزیکی تاکوبل را می‌شناسند. ولی هیچ‌کس با اوت پست دات کام آشنا نیست. همه می‌دانند که افغانستان کجاست، ولی کمتر کسی می‌داند ترکمنستان کجاست. سعی کنید اسم یک کشور یا عنوان تجاری را که کمابیش شناخته‌شده است را به خاطر بیاورید؛ خیلی آسان نیست. شما یا یک نام را می‌شناسید یا نمی‌شناسید. آژانس‌های تبلیغاتی معمولاً در مورد نام‌های تجاری غیر معروف، از آگهی‌های تبلیغاتی‌ای که به‌منظور جلب‌توجه طراحی می‌شود، استفاده می‌کنند. اعتقاد و روش آن‌ها این است که ما اول باید در ذهن مخاطب به وجود این محصول آگاهی و شناخت به وجود آوریم و بعد سعی کنید که مزایای محصول یا خدمت ارائه‌شده را به آن‌ها اطلاع دهیم. ولی اگر شما تابه‌حال اسم آن شرکت به گوشتان نخورده باشد، چقدر احتمال دارد که به پیام آن توجه نشان دهید؟ شما موش‌های صحرایی را به یاد دارید؛ ولی خود اوت پست دات کام را نه. (اگر شب گذشته در یک مراسم جورج بوش را از نزدیک دیده باشید، احتمالاً تا آخر عمر آن مراسم را به یاد خواهید داشت؛ ولی اگر در همان مراسم جورج برک را دیده باشید، احتمالاً به‌آسانی او را از یاد خواهید برد.)

تماشا کردن تلویزیون هم دقیقاً همین‌گونه است. آن نام‌ها و عناوین تجاری که از قبل می‌شناختید، در خاطرتان خواهد ماند، ولی نام تجاری را که نمی‌شناسید فراموش خواهید کرد. شما حتی سعی نمی‌کنید این نام‌های ناشناس را از برکنید.

این موضوع خیلی مأیوس‌کننده است. یکی از معروف‌ترین مدیران اجرایی تبلیغات، زمانی در مورد آژانس تبلیغاتی نو پای ما گفت :” اگر تابه‌حال اسمی از آن‌ها نشنیده‌ام، پس حتماً کارشان خوب نیست.” شما یا شناخته‌شده و معروفید یا نه. حد وسط وجود ندارد. خوب حالا چگونه می‌خواهید خود را از انتهای طیف به ابتدای آن برسانید؟

ادامه مقاله را در پست بعدی به آن می‌پردازیم…

demo-attachment-709-nikita-kachanovsky-g-YiX8ynmnY-unsplash-e1584533335647

این خودروی ” اولدزموبیل” پدر شما نیست

مثال همیشگی شکست گسترش یک نام تجاری، مثل اولدزموبیل است. چه کسی می‌تواند جمله: ” این اولدزموبیل پدر شما نیست؟” را فراموش کند؟ این‌یک برنامه بازاریابی بر محور تبلیغات بود که به جایگاه کیفی والایی هم‌دست یافته بود.

” این اولدزموبیل پدر شما نیست؟” تمامی اجزا لازم برای تبلیغات، در جهت ساخت نام تجاری را داشت. یک شعار که راحت به ذهن سپرده می‌شد؛ دارای “ارزش گفت‌وگو” بود و در خریداران جوان‌تر انگیزه خرید ایجاد می‌کرد.

در همان زمان اولدزموبیل به‌تازگی مدل ارورا را ارائه داده بود و پس‌ازآن مدل‌های آلرو و اینترینگ را با طراحی بدنه زیبا و جوان‌پسند راهی بازار کرد.

باوجود برنامه تبلیغاتی، فروش اولدزموبیل پایین آمد، و از آن خجالت‌آور تر آنکه سن خرید این خودرو بالا رفت. حتی با واقعیت هم نمی‌توانید بجنگ یک برداشت ذهنی بروید.

حتی نام اولدزموبیل هم بر این برداشت دلالت دارد که این خودرو مناسب افراد مسن‌تر است. اولدزموبیل خودرو مسن‌ترها  معنی می‌دهد. پس چطور امکان دارد که یک مشتری جوان بخواهد اتومبیل مسن‌ترها را براند؟

آژانس تبلیغاتی که افسار این سری برنامه‌های پپسی کولا را در دست داشت، اعلام کرد” یکی از اشکالات عمده تبلیغات پپسی کولا درگذشته، توجه بیش‌ازحد به قشر جوان بوده است، درحالی‌که ما می‌توانستیم با گسترده‌تر کردن افق دیدمان، شبکه گسترده‌تری بیافرینیم و علاوه بر جوانان، سایر اقشار مردم را هم جذب کنیم و به نتایج مطلوب‌تری برسیم.”

این استراتژی منطقی به نظر می‌رسد اما عملی نخواهد بود زیرا انجام آن به تبلیغات بستگی دارد، و همان کاری است که تبلیغات از عهده انجامش برنمی‌آید.

تبلیغات قادر نیست در ذهن مردم تغییری به وجود آورد، و نمی‌تواند جایگاهی که یک نام تجاری در ذهن مردم دارد را عوض کند تبلیغات توانایی لازم برای جایگزینی یک نام تجاری جدید بانام دیگری که در ذهن مردم جاافتاده است ندارد همه این اعمال خارج از حیطه راه‌حل‌های تبلیغات قرار دارند

demo-attachment-702-nikita-katsevich-QXDJGPZTwxs-unsplash-e1584533063531

مبانی موفقیت فروش

تماس بی‌نتیجه یکی از دلایلی است که بسیاری از افراد را از حرفه فروشندگی خود بیرون می‌کند. افراد حرفه‌ای فروش، یک درآمد شش‌بخشی ایجاد می‌کنند که به شما می‌گوید آموزش تماس‌های بی‌نتیجه، مبانی موفقیت فروش آنان را ساخته است. اگر شک دارید از خودشان بپرسید.

در اینجا یک برنامه بازی ۸.۵ مرحله‌ای برای شروع موفقت در مکالمه‌های بی‌نتیجه آورده شده است:

  1. به‌طور استثنایی آماده‌باشید: بهترین اهداف را بشناسید. هدف( یک تصویر بزرگ) داشته باشید. هدف عینی خود را بشناسید( یک قرار ملاقات و یک نام به دست آورید). یک دست نوشته خاطره‌انگیز داشته باشید( رهنمودها، رهنمودهای قدرتمند، پرسش‌های قدرتمند). ابزار و مواد اولیه کامل داشته باشید( چیزهای ارزشمند برای مشتری بالقوه).
  2. برای هر چیزی عذرخواهی نکنید، پوزش نخواهید: وقتی این را دریافتید، تجارت خود را درک می‌کنید. نگویید:” به خاطر این اختلال متأسفم”، فقط مطلب خود را بگویید.
  3. نحوه ارائه نخستین مطلب شما تعیین‌کننده موفقت شماست: تأثیر نخستین جمله تعیین‌کننده موفقیت یا شکست شماست.
  4. هیچ توجهی به بی‌میلی‌ها یا ترس از مباحث نداشته باشید: بی‌میلی موجود در تماس بی‌نتیجه به روش‌های دیگری با گفتن این جمله‌ها بیان می‌شود:” نمی‌دانم چطور؟”، ” نمی‌توانم برنامه‌ریزی کنم” یا “وقتی مردم مرا نمی‌پذیرند آن را دوست ندارم”. کالایی را توسعه بدهید، کتاب‌های مثبت بخوانید، تماشای اخبار را متوقف سازید و باور کنید می‌توانید.

مبانی موفقیت فروش

  1. به هر کس که زنگ می‌زنید، فروش به شمار نمی‌رود: برای رد شدن آماده‌باشید. مردم خود شمارا رد نمی‌کنند، بلکه آنچه را ارائه می‌دهید نمی‌پذیرند. در این حالت، این احساس بهتری است؛ این‌طور نیست؟
  2. از کسانی که به شما پاسخ منفی می‌دهند درس بگیرید: بفهمید چه چیزهایی باعث شده است آنان به شما “نه” بگویند یا علاقه نشان ندهند. مبانی موفقیت فروش
  3. تمرین کنید، تمرین کنید، تمرین کنید: تا زمانی که شما بر کالای خود مالکیت دارید، کلمات و گفتار شما بر آن اساس طرح‌ریزی خواهند شد. هیچ‌چیزی بدتر از این نیست که ژرف‌اندیشی فروشنده‌ای به فروشنده دیگر شباهت داشته باشد.
  4. شادی داشته باشید: شما برای آموزش فروش در طول عمر خود هزینه‌های بسیاری پرداخت می‌کنید. این سرطان مغزی نیست، بلکه یک تماس بی‌نتیجه است. دقت خوبی داشته باشید و در دیگران لبخند ایجاد کنید.
  5. اگر بگویید ” من از تماس‌های بی‌نتیجه بیزارم”، تحقق آن‌یک حالت ذهنی خودانگیختگی است که به‌سادگی می‌تواند با مجموعه ای از موفقیت ها، فروش ها و کمیسیون های تماس‌های بی‌نتیجه مرتفع شود.
demo-attachment-703-jakob-owens-gRkSYe-JYi0-unsplash-e1584533052930

تلاش برای ارائه خدمات خیلی عالی به مشتری

تلاش برای ارائه خدمات خیلی عالی به مشتری وزندگی کردن آنان برای این مسئله برنامه مخصوصی دارند بیرون بروید و به مشتری کمک کنید همچنین آنان از این مسئله سود می‌برند:  برای انجام دادن کار درست لازم است آیا شما این کار را می‌کنید منطقه اختصاصی ارزش بالا و کارکنان بسیار مهمی دارد که خود را فدا می‌کنند تا به مشتریان کمک کنند و از آنان پذیرایی نمایند. همچنین تأکید خاصی روی کمک به زنان جهت یافتن حس‌آگاهی درباره محصولات موردنیاز خوددارند. اندوخته‌های آنان کامل است و مشتریان می‌توانند  آن را حس کنند..

سیاست کلی  خدمت‌رسانی آنان برای کارمندانشان این است: از تمتم قضاوت‌های خوب خود در تمام شرایط استفاده کنید. شرکت‌کنندگان به درس گروهی‌ها می‌روند تا در آنجا نمونه مستندی را پس از نمونه ارائه‌شده توسط دیگران و بالاتر  از تصور دیگران ارائه دهند و بفروشند. برای این کار به سراغ رقبا برای خرید محصولاتی که بیرون می‌دهند یا انبار نمی‌کنند، می‌روند و آن‌ها را بدون هزینه اضافی به مشتریان می‌رسانند.

بیش از آن‌که کارمندی بخواهد پاسخ منفی به مشتری بدهد، باید تائید مدیریت ارشد خود را بگیرد. دراین‌باره فکر کنید.

این فلسفه خیلی ساده است… خدمت‌رسانی فراموش‌نشدنی، فرصت‌هایی را در مشتریان برای تکرار فراهم می‌سازد. خدمت‌رسانی ضعیف، مشتریان شمارا به‌سوی رقبا سوق می‌دهد.

هر زمآن‌که با یک مشتری مواجه می‌شوید، این را امتحان کنید… ارزش هر مشتری را برای ١٠ سال ارزیابی کنید و با دیدگاهی کلی و جدید به او بنگرید.

تی فهرستی از ۵١ روش برای نزدیک شدن به سلطان واقعی نوشته است.

در اینجا نمونه‌هایی آمده است:

با افراد مدیریت ارشد که فروش را انجام می‌دهند به‌طور منظم تماس بگیرید.

برای مشتری یک خط تلفن مستقیم ایجاد کنید.

این کار را به روش انجام دهید که تمام استعلام‌ها و یا شکایت‌های او را در طی یک ساعت پاسخ دهید.

هدفی را برای حل هر شکایت مشتری در طی ۲۴ ساعت قرار دهید و تلاش کنید آن را به ۱۲ ساعت برسانید.

خود مدیران ارشد یا کارکنان رده‌بالا را مسئول پاسخگویی به شکایت‌ها کنید.

شعار جامعی را با مضمون “شرکت ما یعنی خدمت‌رسانی” برای شرکت خود ایجاد کنید و به دیوار نصب کنید. یا بر روی بروشورها و یا لباس‌های هم‌شکل چاپ کنید. آن را روی پیشانی خود حک نمایید.

demo-attachment-702-nikita-katsevich-QXDJGPZTwxs-unsplash-e1584533063531

درگیر کردن افراد در نمایش اسلاید

بیش از یک منظور را در هر اسلایددنبال نکنید. اسلاید ها برای تفسیر آزاد هستند.

 یک عکس شاد، شخصی و غیر منتظره( متضاد با شوخ طبعی) اضافه کنید.
هدف و منظوری شفاهی ایجاد کنید و آن را با یک اسلاید( نه هیچ روش دیگری) تقویت نمایید.
هرگز نگویید ” این یکی برای خواندن کمی سخت است”. اسلایدها برای تفسیر آزاد هستند. دو مورد از آنها را انجام دهید.
اسلایدها یا چیزهای شبیه به آن را در اطراف خود پخش نکنید. این کار به طور کلی اتلاف کننده ی وقت است.
حتی درباره ی کاربرد هنر کلیپ بی روح که هر ۱۲ سال یک بار پیدا می شود.
فکر نکنید. استفاده از آن شما را شبیه به یک آماتور تمام عیار میکند. یا از هنر کلیپ خود استفاده کنید یا از چیزی استفاده نکنید.
به خنده ها توجه کنید. دست کم از هر ۵ اسلاید یکی خنده دار باشد.( اگر در هر ۵ اسلاید دست کم یک چیز خنده دار داشته باشید، می توانید به چیز بزرگتری برسید و آن پول است)
از پیشینه ی  پاک استفاده کنید. پیشینه های تخیلی گیج کننده هستند و هیچ هدفی را دنبال نمی کنند.
من آرم کوچک شرکت را در گوشه پایین سمت راست هر اسلاید قرار می دهم. هیچ کس تا بحال درباره ی این که چه ایده ای در این کار دارم، چیزی به من نگفته است. اما تشخیص میدهم که اگر این کار برای شبکه ی ام تی وی خوب است، پس من نیز می توانم این کار را بکنم
فونتی که انتخاب میکنید ایمپکت باشد. بزرگ نمایی حروف صفحه اصلی را روی ۴۴ تنظیم کنید و آن را سایه دار نمایید.
روی کلمات با” محکم بیان کردن ان ها” تأکید کنید. آن ها را در رنگ های متفاوت بنویسید. من از رنگ قرمز استفاده میکنم.
اگر روی اسلایدی کار می کنید که شما را به انجام دادان کار دیگری وا می دارد، احتمالا یک نکته ضعیف به شمار می رود، بنابراین آن را حذف نمایید.
از اسلایدهایی استفاده کنید که به جای مرتب بودن با حقیقت، بیانگر داستانی باشد. داستان ها بخش قدرتمند فروش به شمار می روند. این قانون که” اعداد و ارقام فراموش می شوند، اما داستان ها بازگو می شوند” همیشه وجود دارد.
اسلاید های شما توصیفی هستند یا درگیر کننده؟ دو نوع اسلاید وجود دارد:
درگیرکننده و غیر درگیر کننده. هر اسلاید را بازبینی کنید و از خود بپرسید: چگونه این اسلاید به درگیری منجر می شود؟ اگر درگیر کننده نیست، چرا از آن استفاده کنم؟
demo-attachment-703-jakob-owens-gRkSYe-JYi0-unsplash-e1584533052930

علت تضعیف روابط عمومی

حواستان را جمع کنید گسترش خطی باعث تضعیف روابط عمومی می شود. باوجود توجه ای که مطبوعات به نیوکوک و کامپیوتر شخصی ibm نشان دادند بازهم باور داریم که گسترش خطی به‌طورکلی باعث ضعیف شدن پوشش اطلاع‌رسانی می‌شود، درحالی‌که یک نام تجاری جدید پوشش اطلاع‌رسانی را سرعت می‌بخشد فرض کنید ibm اولین کامپیوتر شخصی‌اش را در یک شاخه کاری متفاوت و با یک نام تجاری جدید به بازار عرضه می‌کرد. اطمینان داریم که در آن صورت گزارش رسانه‌ها در مورد آن بسیار بیش از میزان کنونی می‌شد.
یک نام جدید تأکید بیشتری بر مردم و امکانات مثبت آن نام تجاری جدید می‌کند. رسانه‌ها هم با پرسش‌های جدید با آن برخورد می‌کنند. مثل‌اینکه :”چرا به‌جای استفاده از ibm، از نام جدید استفاده کردید؟” عرضه موفق ساترن مثال خوبی در این زمینه است که چگونه یک نام تجاری جدید می‌تواند روابط عمومی مثبت بیافریند. بااینکه ساترن تنها اتومبیل دیگر، ساخت جنرال موتورز بود، اما موضوع روابط عمومی این بود:” یک شرکت متفاوت، یک اتومبیل متفاوت.”
ازنقطه‌نظر استراتژیکی، یک نام جدید می‌تواند کمک کند که نام تجاری مادر به‌عنوان پیشگام یک رسته جدید در اذهان جا بیافتد. تبلیغاتچی‌ها اغلب نظر دیگری ندارند. آن‌ها ادعا می‌کنند که تلاش برای تأسیس یک نام جدید بسیار پرخرج است. البته منظور آن‌ها درواقع این است که تأسیس یک نام جدید به کمک تبلیغات خرج زیادی دارد هنگامی‌که ما انتخاب یک نام جدید را به مشتریانمان توصیه می‌کنیم بیشترین اعتراضی که می‌شنویم این است که این کار خرج زیادی دارد.
هنگامی‌که ما انتخاب یک نام جدید را به مشتریانمان توصیه می‌کنیم، بیشترین اعتراضی که می‌شنویم این است که این کار خرج زیادی دارد. شرکت‌ها، نام تجاری جدید را با برنامه‌های تبلیغاتی جدید و هزینه‌های سرسام‌آور، برابر می‌دانند.
واقعاً نیازی به این کار نیست. برای یک نام تجاری جدید، تبلیغات هیچ‌گونه اعتباری ندارد.
تنها زمانی که یک نام جدید با کمک اطلاع‌رسانی اعتباری به دست بیاورد، ممکن است بتواند از تبلیغات استفاده کند. اما یک نام تجاری جدید را هیچ‌گاه نباید با کمک تبلیغات ارائه کرد.

demo-attachment-702-nikita-katsevich-QXDJGPZTwxs-unsplash-e1584533063531

رویکرد سنتی تبلیغات

در برنامه بازاریابی، برای بسیاری از محصولات یا خدمات، از یک استراتژی چهار مرحله ای پیروی می شود:
۱- شرکت، تولید یک محصول یا ارائه یک خدمت جدید را توسعه می دهد.
۲- در مورد یک کالا یا یک خدمت جدید که برای مصرف کنندگان مفید باشد، تحقیق می کند.
۳- یک اژانس تبلیغاتی را استخدام می کند که با تبلیغات به شیوه “انفجاری” ان کالا یا خدمت جدید را معرفی کند.
۴- تبلیغات به مرور زمان ان کالا یا خدمت جدید را به یک نام تجاری قدرتمند تبدیل می کند.

 

این چهار مرحله که به تدریج در فرهنگ تجاری جا افتاده است عبارتست از: توسعه ، تحقیق، تبلیغات و جا انداختن یا تثبیتت نام تجاری.

به لحاظ نظری هیچ مشکل یا ابهامی در این چهار مرحله وجود ندارد، البته به جز واژه نچسب درب که مخفف این چهار مرحله است! اما به لحاظ علمی، در این زنجیره، یک حلقه ضعیف وجود دارد. حیاتی ترین مرحله، جا انداختن نام تجاری در ذهن مصرف کنندگان است. اگر شما در این راه موفق نشوید، نمی توانید نام تجاری خود را تثبیت کنید. حلقه ضعیف، تبلیغات است.
تبلیغات قدرت خود را در جا انداختن یک نام تجاری جدید در ذهن مصرف گنندگان، از دست داده است.
تبلیغات برای مصرف کنندگان، اعتبار ندارد. مصرف کنندگانی که به طور روز افزون در معرض ادعاهای بی پایه تبلیغاتی قرار می گیرند؛ در نتیجه سعی می کنند تا حد امکان تبلیغات و پیام ان را نادیده بگیرند.
demo-attachment-702-nikita-katsevich-QXDJGPZTwxs-unsplash-e1584533063531

ماهیندرا برای رهبری عملیات فورد در هند

اما برای اینکه بفهمی لذت تهمت زدن و ستایش درد از کجاست هر خطای زاده ای، من تمام موضوع را باز می کنم و همان چیزهایی را که توسط آن مخترع حقیقت و به قول معمار حقیقت گفته شده است، توضیح خواهم داد. زندگی پر برکت زیرا هیچ کس لذت را رد نمی کند، متنفر نیست، یا از آن دوری نمی کند، زیرا لذت خود لذت است، بلکه به این دلیل است که دردهای بزرگ ناشی از کسانی است که نمی دانند چگونه لذت را با عقل دنبال کنند. بعلاوه، هیچ کس مشتاق به دست آوردن درد نیست، زیرا درد خود محبت است، تقویت می‌شود و میل به کسب آن دارد، اما از آن جهت که اوقاتی چنین نمی‌رسد تا با زحمت و رنج، لذتی بزرگ بجوید. زيرا كدام يك از ما به كمترين ميزان ورزش بدني پرمشقت را انجام مي دهيم، مگر اينكه از آن مزيتي به دست آوريم؟ اما چه کسی می تواند به درستی کسی را که می خواهد در آن لذتی باشد که نتیجه هیچ آزاری نیست، محکوم کند؟ اما، از سوی دیگر، ما هر دو آنها را متهم می کنیم، و کور شده از نفرت عادلانه، آرزویی را پیش بینی نمی کنیم. و تمایز بین این چیزها آسان و آسان است.